اینم خاطره‌بازی یکی از دانشجویان اسبق من در دانشگاه لرستان، حیفم اومد بذارم توی کانال فقط و توی وبلاگ جاودانه نشه، جالبش اینه که من معمولاً تصورم بر این بوده و هست که دانشجوایی که میان سر کلاس من از کل درس و حقوق و دانشگاه و حتی گاه، زندگی :-/ زده میشن، البته من خودمو توی این قضیه مقصر نمیدونما، وگرنه قاعدتاً خودمو اصلاح میکردم خب، ولی حالا ایشون جزو معدود دانشجوهایی هست که داره میگه بخاطر من علاقمند شده به مدنی و اینا، زیبا نیست؟ و حالا خاطرات ایشون:

استاد جان، سلام.

امروز داشتم جزوه های دوران دانشجویی ام رو مرتب میکردم رسیدم به جزوه ی متون فقه. با اینکه حجم جزوه ی اصلی که متن لمعه بود زیاد نبود و همش ۳۶ بند بود اگه اشتباه نکنم، اون زمان وقتی شما تدریس میکردین انگار که دویست صفحه باشه همه معترض که استاد این چه وضعشه چرا اینقدر زیاد ولی خب واقعا زیاد هم نبود، بامزه ترین خاطرات ماهایی که همه ی همّ و غممون درس بود مربوط میشه به درس و کلاس شما. دو ساعت قبل از کلاس شما یه درس دو واحدی داشتیم با یکی از اساتید عزیز. یه هفته حجم مبحثی که هفته قبلش تدریس کرده بودید زیاد بود ما هم روز قبلش تا ۷ عصر کلاس بودیم و همون روز هم از ۷ صبح دانشگاه بودیم تا ساعت ۳ بعد از ظهر هم نهایتاً آماده بشیم برای کلاس شما، می‌شدیم یه آدم خسته و داغون با توان ذهنی یک سوم مواقع عادی. اون روز یه اتفاقی افتاد دیر رسیدم سر کلاس، تو مسیر خوابگاه تا دانشکده دوستان رو می دیدیم که کلاس ساعت ۱۰ رو اصطلاحاً میپیچوندن که بشینن فقه بخونن مثلاً. اون استاد تا منو دید گفت من مطمئنم شما هم اومدی که جزوه بنویسی وگرنه شما هم میرفتی همون جا که دوستان رفتن. بعد اضافه کردن اون روزهایی که درس ساعت بعدتون سخته کلاس نمیاین که درس بخونید، حیف من این استادتون رو ندیدم تا حالا و نمی شناسمش ولی همین که دانشجوهایی که اکثر اوقات سر کلاس خوابن رو اینجوری وادار میکنه به درس خوندن کار خیلی بزرگی میکنه، هر چند شاید حالا قدر ندونید و لعن و نفرینش هم بکنید.

استاد جان شما شاید متوجه نباشین ولی الهام بخش خیلی از دانشجو هاتون بودین. توی ورودی ما بعد از اولین درسی که با ما داشتین به راحتی میشد تاثیر شیوه تدریس شما رو و رفتار و منش شما رو روی درس خوندن و رفتار اون دوستان دید. من یکی از همون هایی هستم که هفته ای دو ساعت سر کلاس شما نشستن شاید بشه گفت مسیر زندگی ام رو عوض کرد از علاقه به جزا و جرم شناسی رسیدم به عشق به فقه و حقوق خانواده و حالا منتظرم دوباره دانشجو بشم و این بار حقوق خانواده، هر بار مدنی میخونم هم یاد شما میفتم و آرزو میکنم کاش میشد حداقل یه بار سر کلاس مدنی ۳ می اومدیم حیف که همزمان کلاس داشتیم و نشد.

خواستم بگم خیلی ممنون که هستین راستی امروز سر جلسه ی آزمون قضاوت داشت یه خانومی داشت برای یه خانم دیگه تعریف میکرد که استاد راهنمای پایان نامه ام خیلی سخت گیر بوده و خیلی اذیت شدم، استاد شاهرخی رو میشناسی؟ استاد شاهرخی بوده.

الهی کوفتشون بشه اون دانشجو هایی که میشینن سر کلاسای شما و استفاده نمیکنن که هی غر میزنن .

یا حق در پناه خدا


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها